مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
طلایـهداری و سـرلـشکـری و سقــایی تو راست ای همه سر تا به پـات آقایی گذشتی از سـر و دادی طلاق، دنـیا را اگرچـه داشت ز سـر تا قدم خودآرایـی چهارده صده رفت و هنوز هم شب و روز به یاد تـشنگیات چـشم مـاست دریـایی شجاعت و ادب و عشق وغیرت و ایثار تـمـام در تـو تجـلـی کـنـد بـه تـنـهــایی فقط دو دست تو را روی دست میگیرد کنـد چـو فاطمه در حـشـر، راه پیـمایی سـلام بـاد بـه امالـبـنـیـن کـه عـبـاسـش ز خردسالـی خود بوده است زهرایـی قمر به روی تو خندید و گفت رفته به کار در آفــتـاب جـمــالـت تــمـام زیــبــایـی مگـو کـه آب نداری بیـا به خـیمه ببین کـه چشم اهـل حـرم مـیکـنـند سقــایی به فیض بردن نام تو ای مـسیح حسین عجب نه، گر دم "میثم" شود مسیحایی |